گوناگون

احساس رضایت؛ چرا گاهی با وجود شرایط مطلوب غایب است؟

احساس رضایت؛ چرا گاهی با وجود شرایط مطلوب غایب است؟

چرا برخی افراد با وجود داشتن زندگی خوب همچنان احساس نارضایتی و گم‌گشتگی می‌کنند و ریشه آن را در دور شدن از خویشتن واقعی و ناتوانی در مواجهه با احساسات می‌داند.

به گزارش پارسینه به نقل از فرارو، در دورانی که زندگی بسیاری از افراد از بیرون کامل به نظر می‌رسد، پژوهشگران و متخصصان روان توضیح می‌دهند چگونه انکار احساسات، پرهیز از دردهای درونی و گسست از خودِ واقعی می‌تواند مانع تجربه رضایت و آرامش شود.

 احساسی پنهان اما رایج وجود دارد که بسیاری از افراد با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ احساسی شبیه نارضایتی یا بی‌معنایی، حتی زمانی که زندگی ظاهراً در بهترین حالت قرار دارد. انسان ممکن است روابط خوب، برنامه‌ای پرمشغله و زندگی منظم داشته باشد، اما همچنان احساس کند چیزی در درونش کم است.

روان‌شناسان این وضعیت را نوعی «گسست درونی» توصیف می‌کنند؛ حالتی که فرد زندگی‌اش را مدیریت می‌کند بدون آنکه واقعاً در آن حضور داشته باشد. در چنین وضعیتی، زندگی از بیرون کامل به نظر می‌رسد، اما از درون فاقد حس امنیت، آرامش یا تعلق است؛ مانند خانه‌ای زیبا که کاملاً آراسته شده اما برای ساکن آن هرگز مثل «خانه واقعی» حس نمی‌شود.

در نگاه متخصصان، «خانه‌بودن در خود» یعنی فرد درونی‌ترین احساساتش را پذیرفته باشد و بتواند با صداقت، آرامش و اصالت در زندگی حضور داشته باشد. کسی که با «خودِ واقعی» خود در ارتباط است، حتی در سخت‌ترین لحظات نیز نوعی همخوانی و معنا را تجربه می‌کند. مثلاً تجربه سوگ با وجود سنگینی‌اش «طبیعی» و «درست» احساس می‌شود. یا ترس پیش از یک چالش بزرگ، هرچند آزاردهنده، اما کاملاً انسانی است. این احساس‌ها نشانه نقص یا ضعف نیستند، بلکه نشانه زنده‌بودن و ارتباط با خودِ درونی‌اند.

با این حال، بسیاری از افراد بخش قابل‌توجهی از عمر خود را صرف تلاش برای دورشدن از این احساس‌های واقعی می‌کنند.

هزینه‌های دوری از خود

احساسات دردناک تحمل‌کردنی نیستند و همین باعث می‌شود افراد به طور ناخودآگاه به سمت روش‌هایی بروند که آن‌ها را از مواجهه با این تجربه‌ها دور کند. این روش‌ها می‌تواند شامل فاصله‌گیری عاطفی، راضی‌کردن بیش‌ازحد دیگران، مشغول‌کردن افراطی ذهن و بدن یا درگیر شدن با محرک‌های بیرونی باشد.

در جهان امروز، امکانات و ابزارهای فرار از خود بسیار بیشتر از گذشته است؛ از گشت در بی‌پایان شبکه‌های اجتماعی و تماشای بی‌وقفه سریال‌ها گرفته تا خوردن بی‌هدف، نوشیدن، کار بیش از حد یا تکیه بر داروها. بسیاری از این رفتارها به قدری خودکار شده‌اند که فرد حتی متوجه نمی‌شود چه زمانی و چگونه از احساساتش فاصله گرفته است. اما پرهیز از درد، آن را از بین نمی‌برد. تنها باعث می‌شود فرد از خویشتن واقعی‌اش فاصله بگیرد؛ فاصله‌ای که به مرور موجب آسیب‌های عمیق‌تر می‌شود.

 

با گذشت زمان، این چرخه پرهیز می‌تواند منجر به اضطراب، افسردگی، تنهایی، مصرف مواد، یا حس کلی گسست عاطفی شود. اتفاقی که می‌افتد این است که فرد از بیرون ظاهری باثبات و موفق دارد، اما در درون احساس می‌کند چیزی درست سر جای خودش نیست. گویی در ذهنش اتاق‌هایی وجود دارد که هرگز وارد آن‌ها نمی‌شود؛ اتاق‌هایی که با نادیده‌گرفتن‌شان، حس «خانه‌بودن در خود» از بین می‌رود.

بازگشت به خانه: مسیر آگاهی از خود

برخلاف تصور، راه‌حل این احساس «کمبود درونی» نه دست‌کم گرفتن احساس‌هاست و نه تلاش برای اصلاح سریع آنچه «اشتباه» به نظر می‌رسد. شروع این مسیر از «خودآگاهی» می‌گذرد؛ یعنی توانایی دیدن، شنیدن، فهمیدن و پذیرفتن آنچه واقعاً در درون فرد جاری است.

خودآگاهی یعنی مشاهده احساس‌ها و افکار بدون قضاوت یا انکار. هرچه فرد بیشتر از دنیای درونی خود آگاه شود، بهتر می‌تواند با خود همدلی کند؛ حتی زمانی که بخش‌هایی از او تمایل به فرار از درد دارند. درک این چرخه درونی، اولین گام به سوی شفقت به خود است؛ شفقتی که تأثیر درمانی قدرتمندی دارد.

چرا شفقت همراه با خودآگاهی تأثیرگذار است؟

شفقت نسبت به خود یعنی دیدن درد درونی و پاسخ دادن به آن با مهربانی، نه سرزنش. این همان صدایی است که می‌گوید: «این لحظه سخت است و من سزاوار مهربانی هستم.» زمانی که فرد به جای انتقاد، خود را حمایت می‌کند، زمینه برای رشد، بهبود و احساس امنیت درون فراهم می‌شود. این حمایت درونی به‌تدریج احساس «خانه‌بودن در خود» را تقویت می‌کند.

کارشناسان تأکید می‌کنند که علاوه بر خودآگاهی همراه با شفقت، افراد باید به خود زمان برای استراحت و بازیابی بدهند. زندگی امروزی با حواس‌پرتی‌های بی‌شمارش باعث می‌شود ذهن پیوسته تحت فشار باشد. توقف‌های کوتاه، فاصله گرفتن از محرک‌ها و ایجاد فضا برای تنفس ذهنی، بخشی ضروری از روند بازگشت به خویشتن است.

پنج حوزه برای تقویت خودآگاهی

یک روش کاربردی برای تقویت خودآگاهی، توجه آرام و بدون قضاوت به پنج حوزه تجربه درونی است:

  1. احساسات بدنی: آنچه در جسم تجربه می‌شود.

  2. افکار:  جریان ذهنی و الگوهای فکری.

  3. هیجانات:  احساس‌های عاطفی و واکنش‌های درونی.

  4. رفتارها:  آنچه فرد انجام می‌دهد و نحوه واکنش او.

  5. معنابخشی ذهنی (Mentalizing):  چگونگی درک خود و دیگران و تفسیر موقعیت‌های انسانی.

توجه ملایم به این پنج حوزه کمک می‌کند فرد آرام‌آرام دوباره با خود واقعی‌اش آشنا شود؛ آشنایی‌ای که موجب آرامش، انرژی روانی و ثبات عاطفی بیشتر می‌شود. این فرایند فقط رابطه فرد با خودش را بهبود نمی‌بخشد؛ بلکه روابط او با دیگران را نیز عمیق‌تر، اصیل‌تر و پایدارتر می‌کند.

بازگشت به درون: یک تمرین همیشگی

زندگی مدرن به‌طور مداوم توجه انسان را به بیرون می‌کشاند؛ اعلان‌ها، خبرها، شبکه‌های اجتماعی و مسئولیت‌های روزمره باعث می‌شود افراد فرصت کمی برای توجه به دنیای درونی خود داشته باشند. از این‌رو بازگشت به خود یک «اتفاق» نیست، بلکه «تمرینی مداوم» است؛ تمرینی که به لحظاتی از سکوت، بازنگری و صداقت با خویشتن نیاز دارد.

چه این کار از طریق نوشتن، روان‌درمانی، مدیتیشن یا حتی چند دقیقه چک‌کردن احساسات و نیازهای درونی باشد، هدف یک چیز است: دوباره وصل‌شدن به حقیقت درونی. واقعیت این است که هیچ مقدار موفقیت، محبوبیت یا تأیید بیرونی نمی‌تواند جای احساس «خانه‌بودن در خود» را بگیرد. آرامش پایدار زمانی شکل می‌گیرد که انسان دوباره با خود واقعی‌اش دیدار کند و احساس امنیت و پذیرش را از درون تجربه نماید.

 

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار