این خانم بازیگر را سوفیا لورن ایرانی لقب دادند +عکس
فخری خوروش در نخستین گفتگوی خود با نشریه جوانان اعلام کرد که می خواهد هنرمند باشد نه ملکه زیبائی.
به گزارش پارسینه، فخری خوروش بازیگر سرشناس سینما و تئاتر در روز بیستم خرداد ماه در سن نود و سه سالگی، بعد از سالها مهاجرت و دوری از صحنه تئاتر و سینمای ایران، در شهر لسآنجلس آمریکا درگذشت.
خوروش متولد دهم خرداد ۱۳۰۹ خورشیدی در کرمانشاه بود و پس از پایان تحصیلات در دانشسرا، به معلمی و تدریس در مدارس پرداخت اما در سالهای آغازین معلمی برای اولینبار با نقش آفرینی در یکی از اجراهای «دستهای آلوده» نوشته ژان پل سارتر، تئاتر را آغاز کرد و از سال ۱۳۳۴ خورشیدی نیز با بازی در فیلم سینمایی «برای تو» به کارگردانی صادق بهرامی به فعالیت هنری در سینما رو آورد که حاصل آن بازی در بیش از چهل فیلم سینمایی است.
او همچنین در فاصله سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۸۱ در سریالهای تلویزیونی مختلفی نقشآفرینی کرد که از مشهورترین آنها «سریال امیرکبیر» است که خوروش در آن نقش «مهد علیا» مادر ناصرالدین شاه قاجار را بازی کرد.
فخری خوروش که از سالها پیش به دلیل سکونت دو فرزندش در آمریکا، اقامت ایالات متحده را دریافت کرده بود، از سال ۱۳۸۴ و پس از نقشآفرینی در فیلم «یک بوس کوچولو» ساخته بهمن فرمانآرا، دیگر فعالیتی در سینمای ایران نداشت و به این کشور مهاجرت کرد و در شهر لسآنجلس ایالت کالیفرنیا سکونت داشت.
وی در سریالهای «امام علی» و «پهلوانان نمیمیرند» نیز بازی کردهاست.
خوروش که در آغاز مدتها در تئاتر در کنار علی نصیریان و عزتالله انتظامی به نقشآفرینی پرداخته بود، در دوران کاری خود در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی از جمله «آقای هالو»، «نفرین»، «شازده احتجاب»، «تاراج»، «سوته دلان»، «بگذار زندگی کنم» و «مردی از جنس بلور» و همچنین سریالهایی همچون «خانهای در تاریکی»، «روشنتر از خاموشی»، «کت جادویی»، «باغ گیلاس» و ... بازی کرده بود.
۶۷ سال پیش نشریه جوانان چاپ روزنامه اطلاعات در دومین شماره خود در ۲۷ آذرماه ۱۳۳۷ اولین گفتگوی خود را با این هنرپیشه ایرانی منتشر کرد. بازخوانی این گفت وگو خالی از لطف نیست:
نشریه جوانان نوشت: هشت ساله بودم که برای اولین بار در یک جشن فرهنگی که در مدرسه ما تشکیل شده بود روی صحنه رفتم و از همان هنگام اطرافیانم به من نوید دادند که روزی هنرپیشه خوبی خواهم شد. آن شب وقتی که در منزل قیافه گرفته پر و اخم مادرم را دیدم دانستم که آرزوی هنرپیشگی را باید از دل بیرون کنم.
خیلی ببخشید خانم خوروش ممکن است بفرمایید چند سال از آن تاریخ می گذرد؟
( با خنده نمکینی) جواب داد:شما میخواهید میان دعوا نرخ تعیین کنید و با این سئوال سن حقیقی من را بفهمید من در کمال جرات و شهامت میگویم که بیست و هفت سال دارم و از آن تاریخ درست نوزده سال میگذرد.
ببخشید منظورم این نبود، اما باید بگویم این دل و جرأت قابل تقدیس است، خوب بفرمائید که بعد از آن چه شد؟
بله من دوران تحصیلم را در کرمانشاه گذراندم و روحیه خانوادگی ما باعث شد بدون آنکه خواست قلبی خود را در نظر بگیرم ازدواح نمایم. البته نتیجه این ازدواج را به خوبی میدانید که سرانجام منجر به متارکه گردید و ثمره آن دختر زیبایی است که فعلا دوری او تنها مایه ناراحتی من است.
خانم خوروش ممکن است بپرسم که جدائی شما از شوهر سابقتان بیشتر گناه به گردن کدام یک از شما بوده است؟
ببینید آقا در این قبیل مسائل همیشه هر دو طرف گناهکارند. اگر یکی را گذشت بود و دیگری را صبر هیچ وقت کار به جدائی نمیکشید.
برای اینکه تا حدی ناراحتی خیال او را برطرف کنم پرسیدم، تا کنون در چند فیلم شرکت کردهاید؟
شش فیلم که چهار تای آن بر روی پرده سینما آمده و دو فیلم دیگر به نام «همه گناهکاریم» و «آسمان جل» به زودی به بازار خواهد آمد.
کدام یک از این فیلمها بیشتر مایه پسند خود شما واقع شده است؟
تمام آنها. برای اینکه من از کاری که کردهام خودم راضی هستم. البته این به عهده مردم است که درباره ما قضاوت کنند. بهترین محک خوبی و بدی کار ما نظر مردم است و آنها هستند که صلاحیت قضاوت نسبت بهتر و کار ما را دارند.
راستی خانم خوروش شما در مسابقه زیبائی که یکی از مجلات طرح کرده بود چندم شدید؟ عقیده شما راجع به این مسابقه چیست؟
من اصولا زیبائی را در درجه دوم اهمیت قرار میدهم و عقیده دارم که اگر مردم من را یک هنر پیشه خوب بشناسند، بهتر است تا ملکه زیبائی.
در مدتی که با خانم خوروش صحبت میکردم مرتبا حرف من را قطع میکرد، از اطاق خارج میشد و دوباره بر میگشت. عاقبت از این وضع به ستوه آمدم و گفتم خانم ممکن است این یک ساعتی که بنده در حضور شما هستم آنقدر رشته صحبت ما را قطع نکنید و از اطاق خارج نشوید؟ خیلی جدی جواب داد:
غیر ممکن است چون ناهار خورشت قورمه سبزی داریم و من میترسم سبزی آن بسوزد، برای همین مجبورم مرتب به آشپزخانه سرکشی کنم.
با کمال تعجب پرسیدم: مگر شما کلفت یا نوکر ندارید که غذای شما را تهیه کند؟
نه من احتیاج به خدمتکار ندارم خودم آشپزی میکنم، رخت میشویم، جارو میکنم و برای آسایش شوهرم از هیچ کاری روی گردان نیستم. اصولا من از شما میپرسم مگر کسی که هنرپیشه شد، باید توی جعبه آئینه بنشیند و دیگران خدمت او را بکنند یا دست به سیاه و سفید نزند.
گفتم خوب خانم خودتان خوب میدانید که تا حالا شما را زیاد به سوفیا لورن، هنرمند ایتالیائی تشبیه کردهاند و حتی پارهای از نویسندگان به شما سوفیا لورن ایرانی لقب دادهاند خودتان در این باره چه عقیدهای دارید؟
قدری فکر کرد و جواب داد، راستی این است که اگر من به زیبائی سوفیا لورن هم باشم، شخصا هنر او را ندارم ولی خودتان تصدیق کنید، اگر آن گریم و نور قوی که در فیلمها برای سوفیا لورن به کار میبرند، برای من هم بود، آیا من دست کمی از او داشتم؟
گفتم؛ ولی درباره نسبت اندام خودتان چه میگویید؟
البته من خیال دارم برای تناسب اندامم اگر هوا گرم شد شروع به ورزش کنم فعلا که از دست سرما حوصله ورزش کردن ندارم.
بعد از همه این حرفها خواهش میکنم بفرمائید با اینکه تا کنون شما در چند نمایشنامه شرکت کردهاید و کم و بیش موفقیت هم نصیب شما شده چرا اکنون تئاتر را کنار گذاشتهاید؟
حالا من در نمایشنامه زندگی که یک نمایشنامه جالب و شیرین است بازی میکنیم و به این زودیها هم خیال نداریم آن را عوض کنیم.
این جواب را آقای شاپور شیبانی شوهر خانم خوروش به من داد و البته منظور ایشان را هم از نمایشنامه زندگی خوب درک کردهاید که چیست و به همین مناسبت گفتم: امیدوارم که این نمایشنامه را در تمام عمر باهم بازی کنید.

ارسال نظر