راز مرگ شاهزادۀ غارنشین؛ قربانی حملۀ خرس ۲۷ هزار سال پیش + عکس
پژوهشگران میگویند نوجوان معروف به «شاهزاده» که 27 هزار سال قبل در یک غار دفن شده، احتمالاً یکی از دردناکترین مرگها در تاریخ بشر را تجربه کرده است.
به گزارش پارسینه به نقل از فرادید، پژوهشگران به تازگی با بررسی اسکلت یک نوجوان مربوط به دوره پارینهسنگی که به دلیل دفن باشکوهش «ایل پرینچیپه» یا «شاهزاده» نام گرفته، به این نتیجه رسیدهاند که او احتمالا حدود ۲۷ هزار سال پیش بر اثر حمله یک جانور بزرگ (احتمالاً خرس) جان خود را از دست داده است. پژوهشگران میگویند این نوجوان پس از پاره شدن صورت و سینهاش، چند روز با درد شدید زنده مانده است.

همین شکوه تدفین باعث شد ابتدا تصور شود این نوجوان جایگاه اجتماعی بالایی داشته و به همین دلیل لقب «شاهزاده» را دریافت کند. اما آسیبهای شدید بدن او نیز به همان اندازه چشمگیر بود: بخشی از فک و استخوان ترقوهاش از بین رفته و حفرهای بزرگ در ناحیه فک دیده میشود.
در تحلیل جدید اسکلت، پژوهشگران دریافتند که این نوجوان دچار شکستگیهای متعدد در جمجمه، دندانها و گردن بوده و استخوان نازکنی پای او نیز سوراخ شده است. به گفته آنها، الگوی کلی این آسیبها شبیه جراحاتی است که امروز در تصادفهای شدید دیده میشود، اما در بافت پیشاتاریخی، محتملترین توضیح حمله یک جانور بزرگ، احتمالاً خرس، است.
پژوهشگران احتمال سقوط از ارتفاع یا خشونت انسانی را رد میکنند؛ زیرا در این صورت انتظار میرفت شکستگیهای مشخصی در دستها و پاها دیده شود و همچنین از بین رفتن این حجم از استخوان در فک و شانه با درگیری انسانی همخوانی ندارد. با توجه به خطرات زندگی شکارچی-گردآورندگان در آن دوره، حمله حیوانی محتملترین توضیح به شمار میرود.

اسکلت موسوم به «شاهزاده» در میان صدها صدف و ابزارهایی از جنس عاج و سنگ که همراه او دفن شده بودند پیدا شد
بر اساس فهرست جانورانی که در آن زمان در شمال ایتالیا زندگی میکردند، گزینههایی مانند خرس قهوهای، خرس غارنشین، پلنگ یا شیر غارنشین به عنوان عاملان احتمالی حمله به این نوجوان مطرح شدهاند. هرچند تعیین دقیق عامل حمله ممکن نیست، اما الگوی جراحات بیشتر با حمله خرس سازگار است تا گربهسانان بزرگ.
نکته شگفتانگیز این است که روی استخوانها نشانههای اولیه ترمیم دیده میشود؛ نشانهای از اینکه «شاهزاده» دو تا سه روز پس از حمله زنده مانده است. به نظر میرسد حیوان مهاجم نتوانسته رگهای حیاتی گردن یا شریانهای اصلی را قطع کند؛ در غیر این صورت نوجوان خیلی سریع بر اثر خونریزی جان میداد.
در عوض، احتمالاً او چند روز با درد شدید دستوپنجه نرم کرده و در نهایت بر اثر نارسایی اندامها، خونریزی داخلی یا آسیب شدید مغزی جان سپرده است.
نویسندگان مطالعه معتقدند تأثیر روانی چنین مرگ هولناکی بر جامعه آن زمان بسیار عمیق بوده و شاید اشیای تدفینی استثنایی نه نشانه مقام اجتماعی بالا، بلکه نوعی «تأیید و مهار آیینی» این رویداد وحشتناک بوده باشد. به بیان دیگر، این نوجوان لزوماً شاهزاده یا فردی بلندمرتبه نبوده، بلکه جامعهاش با یک تدفین اغراقآمیز تلاش کرده با این فاجعه کنار بیاید.
به گفته پژوهشگران، این فرضیه با این واقعیت تقویت میشود که بیشتر تدفینهای بسیار مجلل آن دوره مربوط به افرادی است که آسیبها یا ناهنجاریهای بدنی غیرمعمول داشتهاند. آنها مینویسند: «این الگو به این فرضیه انجامیده که تدفین رسمی برای مهار و معنا دادن آیینی به رویدادها و افراد استثنایی انجام میشده است».
ارسال نظر